الگوهاي خواندن و نوشتن
الگوهاي خواندن و نوشتن
رویکرد تحلیل مرحله:
بنیان: افراد برای خواندن هم از مدل بالا به پایین و هم از از رویکرد پایین به بالا استفاده می کنند.( متداخل)
توسط تامسون ارائه شده است.
چگونگی مدل:
فرایند پایین به بالا:
اول: هر فرد مشخصات فیزیکی را تجزیه تحلیل می کند. ( مربوط به ورودی بینایی است که از طریق حرکات چشم بدست می آید)
دوم: رمزگردانی این اطلاعات ورودی و دست یابی به صدا یا رمز واجی
سوم: با دخالت عناصر زبانی سطح بالا مانند پردازش های نحوی و معنایی به معنا دست می یابد.
فرایند بالا یه پایین:
فرد به کمک دانش زبانی خود آنچه را که خوانده است درک می کند. و مستقیما از اطلاعات بینایی به پردازش نحوی معنایی دست می یابد.
در خواننده های مبتدی یا شرایطی که متن دشوار باشد: خواننده از رمز میانجی ( می تواند رمز واجی یا صدا باشد)ٰ استفاده می کند. سپس فرایند های نحوی معنایی؛ سپس پردازش بینایی کلمات بعدی ؛ پردازش نحوی معنایی کلمات بعدی.
بدین ترتیب قسمت های مختلف جمله به هم ملحق شده و تلفیق می گردد.
2- رویکرد دوسویه:
توسط اسنولینگ و ادمندسون مطرح گردید.
دارای دو مسیر پردازش کاملا متفاوت برای خواندن می باشد:
الف): مسیر واِگانی معنایی ( Lexical-semantic )
ب): مسیر زیر واِگانی ( sublexical)
اعتقاد بر این است که خوانندگان ماهر دارای لغتنامه ای درونی یا خزانه واِگانی هستند که دانش و اطلاعات مربوط به هر کلمه در آن ذخیره می گردد.
الف): مسیر واِگانی-معنایی:
زمانی خواننده از این مسیر استفاده می کند که کلمات نوشتاری آشنا باشند و انها را به شکل یک واحد پردازش می کند.یعنی:
برای تشخیص کلمه چاپی آن را با بازنمایی بینایی ذخیره شده اش در فهرست خزانه واِگانی (بینایی) اش تطابق می دهد. سپس خواننده به معنای مورد نظر دست می یابد. معنای کلمه منجر به دستیابی به اطلاعات ذخیره شده درباره تلفظ آن کلمه می گردد.
زنجیره های جدید حروف از این راه خوانده نمی شود. زیرا در فهرست خزانه واِگانی وجود ندارند.
سرعت دسیابی به تشخیص کلمه به بسامد کلمه بستگی دارد. کلمات پر بسامد سریعتر بازیابی می شوند.
ب): مسیر واژگانی:
برای خواندن زنجیره های جدید حروف بکار برده می شود.
در این مسیر خواننده از تطابق واج-نویسه (صدا-حرف) هر یک از حروف موجود در کلمه را به رمزی واجی تبدیل می کند.
اول: حروف به صورت منفرد شناسایی می شود( تقطیع حرف به حرف)
دوم: خواننده با استفاده از تناظر واج نویسه به تلفظ هر کلمه دست می یابد.
کلمات ناآشنا؛ ناکلمات مثل آساما و خواندن نام خانوادگی جدید با این روش خوانده می شود.
خواندن کلمات بی قائده با این روش دشوار است.
در طول تاریخ این عقیده وجود داشت که خوانندگان ماهر به اجبار از تناظر های واج-نویسه برای خواندن استفاده می کنند. امروزه دریافتند بسیاری از زبان ها مانند زبان انگلیسیغ فارسی و .. که دارای نظام نوشتاری الفبایی هستند برای خواندن از تناظر یک به یک واج- نویسه استفاده نمی کنند . بلکه در صورت استفاده از مسیر زیر واِگانی ممکن است بسیاری از کلمات بی قائده مانند «خویش» را اشتباه تلفظ کنند بنابر این مدل دو سویه مطرح شد تا خواننده برحسب نیاز از هر دو راه پردازشی استفاده کند. این فرضیه زیر مجموعه ای از مدل های متداخل است.
عده ای معتقد اند که خوانندگان ماهر خود استفاده از مسیر ها را تعیین می کنند ؛ اما گروهی دیگر معتقدند که مسیر های خواندن بطور خود مختار عمل کرده و همزمان با ظهور کلمه تعیین می شوند.
3- مدل راه های مستقیم و واج شناسی خواندن
توسط مارشال ارائه شد.
سه مسیر برای دستیابی به واژگان در نتیجه معنای متن و درک آن معرفی می کند:
الف): مسیر مستقیم
ب):مسیر آوایی
ج):مسیر واژگانی
الف): مسیر مستقیم: به این مسیر «واژه خوانی» یا « دیدن و گفتن» یا کل خوانی گفته می شود. به این صورت که اطلاعات بدست آمده از محرک بینایی ( شامل طول کلمه و شکل کلی کلمه) پردازش شده و به بازنمایی کل کلمه کمک می کند.رمزی که از این بازنمایی شفاهی کلمه بدست می آید ؛ به درک واجی کلمه کمک می کند. و از طرف دیگر بازنمایی شفاهی کلمه به بازنمایی معنایی بازخورد می دهد تا معنای کلمه بدست آید.
خوانندگان در این مسیر ؛ برای دستیابی به واژگان فقط به راه بینایی متکی هستند و به یک اندازه می توانند کلمات بی قائده و باقائده را صحیح و خوب بخوانند.
کلمات بی معنی را درست نمی خوانند و بخاطر محدودیت در دستیابی به مسیر وژگانی ؛ ممکن است در تفسیر کلمات هم آوا نیز به مشکل برخورند.
ب): مسیر آوایی: در این مسیر خواننده پس از «تحلیل اولیه بینایی» کلمه؛ آن را به حروف تشکیل دهنده اش تجزیه می کند.سپس
در مرحله «بازنمایی حروف» هویت انتزاعی هر یک از این حروف برایش مشخص می گردد.سپس
زنجیره حروف بدست آمده به مرحله «تجزیه نویسه ای» می رود و به قطعات نویسه ای تقسیم می گردد. اگر ترکیب نویسه ای در زبان استثنائ باشد؛ ممکن است تقطیع نویسه ای اشتباه صورت گیرد و دوباره مورد بررسی قرار گیرد. پس از اینکه زنجیره به نویسه ها تجزیه شد؛
خروجی وارد مرحله «واج -نویسه» می شود و هر نویسه با واج منفردی تطلبق داده می شود.سپس
رمز های واجی بدست آمده وارد مرحله «ترکیب» می شود تا پس از ترکیب خوانده شود.
الگوی بدست آمده وارد «مخزن نگه دارنده پاسخ» می رود و اگر خواننده قصد خواندن با صدای بلند را داشته باشد و نیاز به خروجی شفاهی داشته باشدٰ مخزن پاسخ، سیستم تولیدی را بکار خواهد انداخت.
این مسیر برای خواندن ناکلمات و کلمات باقائده مناسب بوده اما برای کلمات بی قائده مشکل ساز است. زیرا نویسه ها را غلط تقطیع کرده و در صورت استفاده از معنای کلمه موفق به خواندن کلمات بی قائده نخواهد شد.
ج): مسیر واژگانی : زمانی که شخص در حین خواندن از این مسیر استفاده می کند پس از اینکه از طریق رویکرد «واژه خوانی» کلمه را بازنمایی کرد؛ وارد مرحله «تجزیه صرفی» می شود.
در این مرحله کل کلمه به صورت پایه بلقوه و وند های بلقوه تقطیع می گردد.با عمل تجزیه صرفی فرد به دانش واژگانی- معنایی دست نمی یابد؛ زیرا اگر قانون خاصی را به همه وازگان تعمیم دهد ممکن است کلمات به غلط تقطیع شوند.
مثال: آموزشگاه در مرحله تجزیه صرفی به دو تکواژ «آموزش» و «گاه» تقسیم خواهد شد ؛ اما خواننده نمی تواند این تجزیه را به کلمه ای مثل «صبحگاه» تعمیم دهد. زیرا تکواژ /گاه/ در این کلمه در معنای /گاه/ در واژه /آموزشگاه/ بکار نرفته است.
ساخت تقطیع شده در مرحله «تجزیه صرفی» به « بازنمایی معنایی» فرستاده می شود تا از نظر نحوی معنایی تفسیر شود.سپس
اگر کلمه بدرستی تقطیع شده بود به بازنمایی «شفاهی کلمه» فرستاده می شود تا پس از ورود به « مخزن نکه دارنده پاسخ» خوانده شود.
اگر تجزیه صرفی نادرست بود و در نتیجه تطابق معنایی صورت نگرفت؛ کلمه دوباره به تجزیه صرفی بر می گردد. و عملیات دوباره تکرار می شود.
نمودار چگونگی خواندن و نوشتن
Graphem : : حروف یا ترکیباتی از حروف که به یک واج تنها مطابقت دارد.
Graphemic input lexicon : ذخیره ذهنی از زنجیره حروف که ما آنها را به صورت کلمات آشنا می شناسیم.
Phonological buffer: مکانیزم ذخیره کوتاه مدت که به وسیله آن واج ها نگهداری می شوند در حالیکه برنامه ریزی حرکتی برای تولید گفتار آغاز شده است.
Grapgemic buffer: مکانیزم ذخیره کوتاه مدت برای نگهداری گرافم ها تا زمانیکه شکل حرف انتخاب شود و برنامه حرکتی نوشتاری آن اجرا گردد.
در حالت عادی دروندادهای واژگانی- نوشتاری، معنا را در سیستم معنایی فعال میکند تا مفهوم کلماتی را که می خوانیم، درک کنیم.
وقتی که با صدای بلند می خوانیم :
ابتدا مورد تجزیه تحلیل بینایی قرار گرفته و به عنوان درونداد واژگانی نوشتاری شناسایی می گردد. سپس
معنای مورد نظر از سیستم معنای بازیابی می شود.سپس
در مرحله برون ده واجی واژگانی به واج های سازنده کلمه دست می یابیم.
و آنها را در مکانیزم ذخیره کوتاه مدت Phonological buffer نگهداری می شوند.سپس
حرکات تولیدی مناسب برنامه ریزی شده و فرایند تولید اتفاق می افتد.
به این مسیر، مسیر واژگانی معنایی گفته می شود.
مثال: شکل نوشتاری کلمه سیب تجزیه تحلیل بینایی بازشناسی درونداد بینایی سیستم معنایی برونده واجی واژگانی Phonological buffer خواندن سیب
مسیر واژگان معنایی : وسیله ای برای پردازش اطلاعات که از طریق ورودی های واژگانی کلمات همراه با معنای مربوط به آن کلمه فعال می شود.
اگر از این مسیر سیستم معنایی حذف گردد، به این مسیر، مسیر واژگانی گفته می شود.
این حالت برای خواندن بدون معنا ظاهر می شود. مانند زمانیکه با صدای بلند می خوانیم ولی به معنا توجهی نمی کنیم. یعنی درونداد نوشتاری به برون داد واجی متصل شده و سیستم معنایی حذف می گردد.
این حالت در افراد دچار صدمه مغزی و دمانس دیده می شود.
وقتی ما تلاش می کنیم کلمه نا آشنایی را بخوانیم ، از آنجا که هیچ بازنود مشابهی از آن در سیستم معنایی خود برای آن نداریم ، در این حالت حروف سازنده آن به شکل حرف به حرف به صداهای متناسب با هر یک تبدیل شده تا با یکدیگر جمع شوند و به تلفظ منطقی از آن دست یابیم. نام این مسیر : مسیر حرف به صدا یا graphem to phonem یا مسی اورتوگرافی به واجشناسی می باشد.
این فرایند خواندن را فرایند غیر واژگانی یا sublexical می گویند.
نتیجه: مسیر sublexical برای:
1- خواندن ناکلمات یا شبه کلمات قابل تلفظ
2- خواندن کلمات نا آشنا
بکار می روند.